♥تا شقایق هست،زندگی باید کرد!♥

♥تا شقایق هست،زندگی باید کرد!♥
 
㋡همیشه در مشکلاتت سکوت کن!شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد!㋡
Design by : NazTarin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 43
بازدید کل : 51789
تعداد مطالب : 347
تعداد نظرات : 220
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


 


 

زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است. آدم نمى افتد، مگر این كه دست از ركاب زدن بردارد.

اوایل، خداوند را فقط یك ناظر مى دیدم، چیزى شبیه قاضى دادگاه كه همه عیب و ایرادهایم را ثبت مي‌كند تا بعداً تك تك آنها را به‌رخم بكشد.
 
به این ترتیب، خداوند مى خواست به من بفهماند كه من لایق بهشت رفتن هستم یا سزاوار جهنم. او همیشه حضور داشت، ولى نه مثل یك خدا كه مثل مأموران دولتى.
 
ولى بعدها، این قدرت متعال را بهتر شناختم و آن هم موقعى بود كه حس كردم زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است، آن هم دوچرخه سوارى در یك جاده ناهموار!

اما خوبیش به این بود كه خدا با من همراه بود و پشت سر من ركاب مى‌زد.

 

آن روزها كه من ركاب مى‌زدم و او كمكم مى‌كرد، تقریباً راه را مى‌دانستم، اما ركاب زدن دائمى، در جاده‌اى قابل پیش بینى كسلم مى‌كرد، چون همیشه كوتاه‌ترین فاصله‌ها را پیدا مى‌كردم.

یادم نمى‌آید كى بود كه به من گفت جاهایمان را عوض كنیم، ولى هرچه بود از آن موقع به بعد، اوضاع مثل سابق نبود. خدا با من همراه بود و من پشت سراو ركاب مى‌زدم.


 حالا دیگر زندگى كردن در كنار یك قدرت مطلق، هیجان عجیبى داشت.

او مسیرهاى دلپذیر و میانبرهاى اصلى را در كوه ها و لبه پرتگاه ها مى شناخت و از این گذشته مي‌توانست با حداكثر سرعت براند،

او مرا در جاده‌هاى خطرناك و صعب‌العبور، اما بسیار زیبا و با شكوه به پیش مى‌برد، و من غرق سعادت مى‌شدم.

گاهى نگران مى‌شدم و مى‌پرسیدم، «دارى منو كجا مى‌برى» او مى‌خندید و جوابم را نمى‌داد و من حس مى‌كردم دارم كم كم به او اعتماد مى‌كنم.
 
بزودى زندگى كسالت بارم را فراموش كردم و وارد دنیایى پر از ماجراهاى رنگارنگ شدم. هنگامى كه مى‌‌گفتم، «دارم مى‌ترسم» بر مى‌گشت و دستم را مى‌گرفت.

او مرا به آدم‌هایى معرفى كرد كه هدایایى را به من مى‌دادند كه به آنها نیاز داشتم.

هدایایى چون عشق، پذیرش، شفا و شادمانى. آنها به من توشه سفر مى‌دادند تا بتوانم به راهم ادامه بدهم. سفر ما؛ سفر من و خدا.

و ما باز رفتیم و رفتیم..

حالا هدیه ها خیلى زیاد شده بودند و خداوند گفت: «همه‌شان را ببخش. بار زیادى هستند. خیلى سنگین‌اند!»


و من همین كار را كردم و همه هدایا را به مردمى كه سر راهمان قرار مى‌گرفتند، دادم و متوجه شدم كه در بخشیدن است كه دریافت مى‌كنم. حالا دیگر بارمان سبك شده بود.

او همه رمز و راز هاى دوچرخه سوارى را بلد بود.
او مى‌دانست چطور از پیچ‌هاى خطرناك بگذرد، از جاهاى مرتفع و پوشیده از صخره با دوچرخه بپرد و اگر لازم شد، پرواز كند..

من یاد گرفتم چشم‌هایم را ببندم و در عجیب‌ترین جاها، فقط شبیه به او ركاب بزنم..

این طورى وقتى چشم‌هایم باز بودند از مناظر اطراف لذت مى‌بردم و وقتى چشم‌هایم را مى‌بستم، نسیم خنكى صورتم را نوازش مى‌داد.

هر وقت در زندگى احساس مى‌كنم كه دیگر نمى‌توانم ادامه بدهم، او لبخند مى‌زند و فقط مى‌گوید،

 

«ركاب بزن....»


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

 زن جوری عاشقت میشه که
حس میکنی هیچوقت از پیشت نمیره ...
ولی وقتی که میشکنه
جوری میره که حس میکنی هیچوقت عاشقت نبوده!!!

بعععععله ما همچین آدمی هستیم...!


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

خیلــــی وقت است کـــــــه "بی تــــــابم" . . .؛

دلـــــــم تــــــــاب میخواهد . . .!

و یک هــــُــلِ محــــکم . . .,

کـــــه دلم هــُـــرّی بریزد پایین . .,

هر چـــــه در خودش تلنبار کرده را . . .!


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

او فعل زندگیم بود افسوس ادبیاتش تعریفی نداشت نمیدانست که جمله زندگیم بدون اون کامل نیست (مخاطب خاص داره...!!!خخخخخ گفتم ی کم جو بدم)!!!


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

جلوی بعضی از خـاطـره ها بایـد نوشــت:

آهسته به یاد آورده شود !

خـــــطر ریزش اشــــک ...


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

 همه میدونن که بازده عشقی دانشگاه ها از بازده علمی اون بیشتره! بعله :دی این یک واقعیته...!!!-_-


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

هوا كشِ توالت چيست :
.
.
.
.
اصلى ترين وظيفه ى هواكش توالت توليد صداست براى آرامش خاطر
شخص مشغول در محل و همچنين ساير وابستگان در خارج
به جون خودم ، بو بهانه ست


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

  نیستیم !

به دنیا می آییم 

عکس ِ یک نفره می گیریم !

بزرگ می شویم ،

عکس ِ دو نفره می گیریم !

پیر می شویم ،

عکس ِ یک نفره می گیریم ...

و بعد

دوباره باز

نیستیم 

(حسین پناهی)


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

 عکس های قشنگـــــ دلیــــل بر زیبایــــی تو نیســـت، ساختـــه دست عکـــاس است. درونـــت را زیبــــا کـــن که مدیــــون هیـــچ عکاســــی نباشــــی. (خسرو شکیبایــــی)


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

اگه ساعت برناردو داشتم يه stop ميزدم ميشستم مفصل با خودم حساب كتاب ميكردم ببينم ألا دقيقا با خودم چند چندم !!


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ شنبه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

زمین گرده!
یعنی با من شروع کردی با منم تمومش میکنی!
بازم میل خودت!
برو دوراتو بزن ..!


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

یارو تا پارسال منو میدید،می پرسید :

" کارت اینترنت کجای کامپیوتر میخوره ؟! "

حالا منو دیده میگه فیس هم خز شد رفت!!!O_o


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

 مسافر اول : تاسکی تاسکی واسا سوار شم

مسافر دوم: خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ :) ))
مسافر اول :زهر مار به چی میخندی !؟
مسافر دوم: عزیزم تاسکی یعنی چی !؟ این که تاسکی نیست :|
مسافر اول: خو پ چیه !؟
مسافر دوم: این شصخیه نه تاسکی ! :) ))

 


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

- چطوري بهش بگم دوستت دارم؟
+خيلي راحت بهش بگو
- باشه بيا با تو تمرين كنيم
+باشه
- دوستت دارم
+منم دوستت دارم,خب حالا برو بهش بگو
- بهش گفتم‌!!!


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

فرق بین مردای قدیم و جدید:

لحن مردهای قدیمی تر:

گستاخی مکن زن!! طعام را بیاور ...

امــا اکنون :

عسلم امشب ظرفا نوبت منه یا تو؟  

 

 


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

 میدونستین زنبور عسل اگر باغ بزرگی از گل پیدا کنه بر میگرده و به بقیه خبر میده...تک خوری نمیکنه؟؟!


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

یارو میگه عسل خوب دارم 57 هزارتومن. خوانسار هم هست 30 تومن,7 تومنی و 3 هزار تومنیش هم دارم.!

فکر کنم این آخریه آزمایش ادرار زنبور بود!!

 


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

آن کـسی که بـزرگ ترین ایـرادهـایش را ..

بـا بی مـنطق ترین دلیل هـا ..

تـوجـیه میـکنی.

و زشـت ترین حـرف های پـُشت سرش را ..

به آسانی پُشت سر میگذاری ..

نـامـش "مـعشـوقـه" اســت!

مـهم نیست چـرا و چـطور ..

مـهم این است که بـاید دوسـتش داشته باشی ..

اسـم این حـس " عــشق" است ..


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

یکی از کشفیات اخیر من:
اگه موقعی که توی ماشین هستید زبونتونو لای دندونای جلوییتون بذارید و دستتونو زیر چونتون
.
.
.
.
.
توی اولین دست انداز زبونتون کنده میشه!!!


کلیککک کن دوستممم


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,نویسنده *♥Elahe Nanas♥*

با اين دكمه كاري نداشته باشيد!!

بهترين كدها در صبادانلود

دریافت کد خوش آمدگویی